ترنجترنج، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

دختر عزیزم

هفته نهم که تو دله مامانی

سلام فرشته کوچولوی مامان الهی قربونت برم عزیز دلم که اینقدر تند و تند بزرگ میشی و مامان و بابا رو منتظر نمی ذاری این هفته حسابی بهمون خوش گذشته حال من و شما حسابی بهتر شده و شما الان 2 سانتی متری قربون اون هیکل ریزه میزت برم من . همشم سمت چپ دل مامانی هستی فقط وقتی خیلی درد میگیره خودتون با لطف و مرحمت تشریف میبرین سمت راست چند دقیقه میمونی و بعد فوری میدویی سمت چپ فدات بشم مادر جون به هرکی میگم تعجب میکنه که می دونم الان کجایی !حتی مامان زینب هم دیروز اومده بود طبق سونویی که انجام دادن فرمودن شما سمت چپی و پسمل طلا هم هستی هاهاها نمی دونم شایدم هستی ولی من هرچی باشی عاشقتم مامان جونم فقط سالم باش همین. این روزا ...
31 مرداد 1390

خاطرات مامان از وقتی که تو دلش بودی هفته هشتم

سلام عزیز دل مامان ر وی ماهتو میبوسم عزیزم .این روزا هم خیلی قوی شدی و هم داری تند و تند بزرگ میشی نمکدون من . دل مامان کم کم داره گنده میشه و قلبش داره از عشقت لبریزتر عزیزم. بابایی هم خیلی به یادته .همین دیروز صبح که از خواب پا شد بهم گفت سمیه دیشب خواب دیدم یه دختر ناز                            یکی دو ساله داریم خیلی ناز و خوشگل بود موهاشم کوتاه بود .وقتی خوابشو تعریف میکرد یه عشقی تو چشاش بود . صداش پر از اشتیاق بود عزیزم . تازه نقش متر دور شکم مامانی رو هم بازی میکنه .هرروز ه...
22 مرداد 1390

اولین دیدار من و فسقلیم

سلام عزیزم قربون اون قد و قواره فسقلی نازت برم من. عزیزم یادته گفتم 11 مرداد قراره بیام دیدنت واسه اولین بار ؟یادته گفتم میام روی ماهتو می بینم؟                             دیروز زیباترین روز زندگیم بود.ساعت 5  عصر رفتم مطب دکتر .بابایی کلاس داشت خیلی دوست داشت باهامون بیاد اما اون روز 6 تا 8 کلاس داشت.اما کلاسشو انداخت 4 تا 6 تا بتونه خودشو بهمون برسونه عزیزم. مرسی باباجون . آره یه آژانس گرفتم و آقاهه حرکت کرد.خیلی تند می رفت و با هر حرکتی که خودشو تو چاله و روی دست انداز میر...
12 مرداد 1390

مامان مچ شما و بابایی رو میگیره

اووووووووووووووه سلام به به باباجون از این طرفا حالا دیگه چشم منو دور می بینی و با نی نیتون خلوت می کنین ؟به بلاگ من ناخونک می زنی؟ دست شما درد نکنه پشت من با هم میخندین قربونه خنده هاتون برم . خیلی خوشحالم کردی عزیزم خوشحالم از اینکه تو هم از حالا به فکر نی نیه نازمونی ممنونم هردوتونو خیلی خیلی دوست دارم . عزیز دلم می گن الان اندازه یه عدسی ولی همه دنیای من شدی لحظه ای نیست که بگذره و من تو فکرت نباشم عزیزم بی صبرانه منتظر پس فردام اولین ملاقاتمون اولین صدایی که ازت می شنوم صدای قلب کوچولوی نازنینت امیدوارم سالم باشی خیلی نگرانم.            &nb...
9 مرداد 1390

از طرف بابایی

سلام باباجونم خوبی خوچکلم ؟ من خیلی دوستت دارم مثل مامانت نمی تونم اونطوری برات بنویسم وطول و تفسیر بدم.فقط اومدم بگم منم خیلی منتظرتم و دوست دارم. راستی شبا مامانت پا میشه و مثل موش بیسکوییت میخوره ومن با صدای قرچ و قروچ بیسکوییت بیدار میشم. هنوز نیومده برکاتت داره میرسه. می بوسمت .زود بزرگ شو می خوام باهات بازی کنم. ...
8 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر عزیزم می باشد